تا به خودم اومدم دیدم حرف از رفتن و تموم کردن میزنه
تا به خودم اومدم دیدم فهمید نباید میگفتم
نباید میپرسید نباید میفهمید
من قانون دوستی رد کرده بودم 
تا به خودم اومدم دیدم وقتی که نیست 
شدم بی قرارترین ادم دنیا
وقتی که مریض میشه دلواپس ترینم
وقتی تو جاده اس نگرانترینم 
وقتی که به خودم اومدم دیدم دلتنگی دیگه با عکس و حرف زدن تموم نمیشه
تازه شروع میشه دلتنگی فقط آغوش سیاره رو میخواد
وقتی به خودم اومدم دیدم که یه لحظه فکر کردن به نبودنش
چشام میشه پر اشک 
از اون لحظه به بعد اشکام دیگه تمومی ندارن 
اولین اشک سال نودوهشت هم مال سیاره شد. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها